شعر خواندن از دیرباز یکی از مهمترین راه های انتقال فرهنگ و آموزش دادن به نسل های بعدی بوده است. شعر های دوران کودکا تا آخر عمر مانند سایه همراه افراد می مانند. به همین دلیل شنیدن و تکرار کردن آن ها حس خوبی را در افراد زنده می کند. بعضی از والدین علاوه بر شعر های جدید و به روز، شعر کودکانه قدیمی نیز برای بچه هایشان می خوانند تا آن ها را با دوران کودکی خودشان آشنا کنند. در این نوشته چندین شعر از محبوب ترین شعر های رایج برای کودکان دهه ی شصت و هفتاد را می بینید. شاید بعضی از قسمت های آن را از یاد برده باشید و مرور و یادآوری آن خالی از لطف نیست.
شعر عروسک قشنگ من
یکی از پر طرفدار ترین شعر های قدیمی در بین دختر بچه ها ، عروسک قشنگ من بود که هر دختری آن را برای عروسکش می خواند:
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
تو رختخواب مخمل آبیش خوابیده
یه روز مامان رفته بازار اونو خریده
قشنگ تر از عروسکم هیچ کس ندیده
عروسک من، چشماتو وا کن
وقتی که شب شد
اون وقت لالا کن
حالا بریم توی حیاط با من بازی کن
توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن
شعر قشنگ جوجه جوجه طلایی
در دهه ی شصت و هفتاد خیلی از بچه ها در خانه جوجه رنگی نگه می داشتند. بخاطر همین طرفدار پر و پا قرص شعر جوجه طلایی بودند. شعر کودکانه قدیمی جوجه جوجه طلایی هنوز هم برای بچه ها خیلی جذاب است.
جوجه جوجه طلایی
نوکت سرخ و حنایی
تخم خود را شکستی
چگونه بیرون جستی؟
گفتا جایم تنگ بود
دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت
نه کس ز من خبر داشت
گفتم چنین جای تنگ
نیاورد به جز ننگ
به خود دادم یک تکان
مثل رستم پهلوان
تخم خود را شکستم
یک باره بیرون جستم
شعر دویدم و دویدم
این شعر کودکانه قدیمی یکی از شعرهایی بود که نسبتاً طولانی محسوب می شد و هر بچه ای که می توانست ان را به طور کامل و تا انتها از حفظ بخواند در بین دوستانش احساس افتخار می کرد. مضمون شعر حالت داستان گونه داشت و حس خوبی به بچه ها می داد.
دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نونو خودم خوردم
آبو دادم به زمین
زمین به من علف داد
علفو دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیرو دادم به نونوا
نونوا به من آتیش داد
آتیشو دادم آهنگر
آهنگر به من قیچی داد
قیچیو دادم به خیاط
خیاط به من عبا داد
عبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیشو خوردم تلخ بود
یکیشو خوردم شیرین
بود قصه ما همین بود
شعر خوشحال و شاد و خندانم
کمتر بچه ای پیدا می شد که این شعر را بلد نباشد. چون از جمله شعر هایی بود که سر صف مدارس، بچه ها آن را با همدیگر همخوانی می کردند.
خوشحال و شاد و خندانم
قدر دنیا رو میدانم
خنده کنم من
دست بزنم من
پا بکوبم من
جوانم.
در دلم غمی ندارم
زیرا هست سلامت جانم
عمر ما کوتاست
چون گل صحراست
پس بیایید شادی کنیم.
بیایید باهم بخوانیم
ترانهی جوانی را
عمر ما کوتاست
چون گل صحراست
پس بیایید شادی کنیم.
گل بریزم من
از روی دامن بر روی خرمن
شادابم
شعر دکتر چه مهربونه
بعضی وقت ها پدر و مادر ها با شعر کودکانه قدیمی سعی می کردند بجه ها را برای مواجه شدن با وقایع اطرافشان آماده کنند. مثلا با همین شعر دکتر چه مهربونه بچه ها را گول میزدند 😀 تا با آن ها به دکتر بروند و از آمپول هم نترسند!
دکتر چه مهربونه درد منو میدونه
زخم منو میبنده با شوخی و با خنده
میگه مریض کوچولو کوچولو و کوچولو
برو بخواب تو خونه دوای تو همینه
تا که بشی سلامت خوشحال و شاد و راحت
شعر گل همه رنگش خوبه
گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
تو کتاب ها نوشته
تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو صداش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش
شانه بزن به مویش
شعر قشنگ آقا خرگوشه
یکی از شعر های جذاب و آهنگین قدیمی هیمن شعر آقا خرگوشه بود که همه ی بچه ها آن را با ذوق می خواندند.
یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت: آخ
وایسا، وایسا، کارت دارم
من خرگوش بی آزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمی خوای مهمون
یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه، بازه
شاید می خواد بخوردم
یا با خودش ببردم
پس می رم پیش مامانم
اونجا می مونم
مادر موشه عاقل بود
زنی با هوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به مهمون
گفت ای بچه جون!
این خرگوشه
خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن
بیارش خونه
شعر لی لی حوضک
یکی از شعر های جذاب نمایشی که بزرگتر ها با انگشتان دست برای بچه ها می خواندند و به خودی خود یک بازی سرگرم کننده محسوب میشد، لی لی حوضک بود.
لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه
شعر جذاب قصه های حسنی
شعر کودکانه قدیمی قصه های حسنی در گذشته خیلی طرفدار داشت. بخاطر همین در امتداد آن ماجرا های دیگری هم برای حسنی به شعر تبدیل کرده اند و امروز در بازار کتاب شعر های کودک دیده می شود. اما شعر اصلی و قدیمی آن این است:
توی ده شلمرود،
حسنی تک و تنها بود.
حسنی نگو، بلا بگو،
تنبل تنبلا بگو،
موی بلند، روی سیاه،
ناخن دراز، واه واه واه.
نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی،
هیچکس باهاش رفیق نبود.
تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه.
باباش میگفت:
– حسنی میای بریم حموم؟
– نه نمیام، نه نمیام
– سرتو میخوای اصلاح کنی؟
– نه نمیخوام، نه نمیخوام
حسنی کثیف و کره الاغ کد خدا
حسنی که کثیف بود نمی توانست با هیچکس دوست و همبازی شود. حتی کره الاغ کدخدا هم به او سواری نداد.
کره الاغ کدخدا،
یورتمه میرفت تو کوچه ها:
– الاغه چرا یورتمه میری؟
– دارم میرم بار بیارم، دیرم شده، عجله دارم.
– الاغ خوب نازنین،
سر در هوا، سم بر زمین،
یالت بلند و پرمو، دمت مثال جارو،
یک کمی بمن سواری میدی؟
– نه که نمیدم
– چرا نمیدی؟ (!)
– واسه اینکه من تمیزم.
پیش همه عزیزم.
اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!
حسنی کثیف و غاز روستا
غازه پرید تو استخر.
– تو اردکی یا غازی؟
– من غاز خوش زبانم.
– میای بریم به بازی؟
– نه جانم.
– چرا نمیای؟
– واسه اینکه من، صبح تا غروب، میون آب،
کنار جو، مشغول کار و شستشو.
اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!
حسنی کثیف و جوجه
در واشد و یه جوجه
دوید و اومد تو کوچه.
جیک جیک زنان، گردش کنان
اومد و اومد، پیش حسنی:
-جوجه کوچولو، کوچول موچولو،
میای با من بازی کنی؟
مادرش اومد،
– قدقدقدا
برو خونه تون، تورو بخدا
جوجه ی ریزه میزه
ببین چقدر تمیزه؟
اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!
حسنی کثیف و دوستاش
حسنی با چشم گریون،
پاشد و اومد تو میدون:
– آی فلفلی، آی قلقلی،
میاین با من بازی کنین؟
– نه که نمیایم نه که نمیایم
– چرا نمیاین؟
فلفلی گفت:
– من و داداشم و بابام و عموم،
هفته ای دوبار میریم حموم.
اما تو چی؟
قلقلی گفت:
– نگاش کنین.
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!
حسنی تمیز شد
و حسنی دوید پیش باباش:
-حسنی میای بریم حموم؟
– میام، میام
– سرتو میخوای اصلاح کنی؟
– میخوام، میخوام
– حسنی نگو، یه دسته گل
تر و تمیز و تپل مپل
الاغ و خروس، جوجه و غاز و ببعی
با فلفلی، با قلقلی، با مرغ زرد کاکلی
حلقه زدن، دور حسنی.
الاغه میگفت:
– کاری اگر نداری، بریم الاغ سواری.
خروسه میگفت:
– قوقولی قوقو. قوقولی قوقو؟
هرچی میخوای فوری بگو.
مرغه میگفت:
– حسنی برو تو کوچه.
بازی بکن با جوجه.
غازه میگفت:
– حسنی بیا،
با هم دیگه بریم شنا.
توی ده شلمرود
حسنی دیگه تنها نبود
شعر قشنگ توپولویم توپولو
توپولویم توپولو
صورتم مثل هلو
قد و بالام کوتاهه
چشم و ابروم سیاهه
مامان خوبی دارم
میشینه توی خونه
می بافه دونه دونه
می پوشم خوشگل می شم
مثل دسته گل می شم
شعر یک مال من، دو مال تو
یکی شعر کودکانه قدیمی دیگر، شعر یک مال من، دو مال تو بود. وقتی بچه ها عداد را متوجه می شدند این شعر را یاد می گرفتند و می خواندند.
یک مال من
دو مال تو
سه مال آبجیش
آهای کوفته برنجیش
آاهای مادر گنجیش
آهای کفگیر ملاقه
آاهای قابلمه داغه
آهای آش رو چراغه
بیا گشنه نباشیم
با هم بخوریم و پاشیم
Visitor Rating: 5 Stars
Visitor Rating: 5 Stars