پایان رابطه
آدم باید یاد بگیره که برخی اوقات باید رفت و محو شد.
یا آرام آرام هم چون لاک پشتی که به آرامی دور می شود.
و یا هم چون خیز آهویی که در چشم بهم زدنی زندگیش را از دست یوزپلنگ تقدیر می رهاند. و به سوی سرنوشتش می گریزد …
خوب عزیزان حالا که تنها شده ایم بیاید تا بگویم چه باید کرد. و از غم های موسمی این فصول عاشقیت ، رها شد …
از قول استاد محمد علی بهمنی به احساساتتان بگویید : ” که تنهایی ام را می بَرم با خود ، تا در خیابان ها بچرخم . از من تو را می خواهد و از تو ، تنها برایش شعر می خوانم … ”
بعدش بشین پای صحبت سیلویا پلات که گفته : گاهی اوقات مجبوریم بپذیریم که بعضی از آدم ها فقط می توانند در قلبمان بمانند نه در زندگیمان!!
هم چنین در کتاب قهرمان ها و گور ها نوشته ارنستو ساباتو جمله عجیبی درج شده که باید واقع بینانه باهاش برخورد کرد.
اون جمله اینه : تنهایی چه دلچسب تر میشه وقتی می فهمی آدما ، اونجوری که نشون میدن نیستن !!!
در هر حال عزیزانم در زندگی آدمی گاه لحظات عجیبی وجود داره.
لحظات خارق العاده ای که انسان با آگاهی کامل ترجیح میده با خودش تنها باشه.
میرسه به درجه ای که با خودت زمزمه می کنی که :
” گاهی هیچ کس را نداشته باشی بهتر است ، باور کن بعضی ها تنهاترت می کنند. ”
بعدش به خودت میای.
این جمله ژوان هریس مثل پژواک در گوشت می پیچد و :
ناگهان دلت می گیرد از فاصله بین آنچه می خواستی و آنچه که هستی.
اما دوستان در نا امیدی بسی امید است.
باید پرواز کرد. پرندگانی که در قفس به دنیا می آیند فکر می کنند که پرواز، نوعی بیماریست …
قفس توهمات و خواستن های غیر واقعی و ماندن در عشق های پوشالی رو بشکنید. و روح الوهی خودتون را به پرواز درآورید.
من معتقدم همه چیز را باید به اندازه خورد ، حتی غم را.
چشمانون را ببندید و بدانید که : اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئنُ القُلُوب … تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرد …
کتاب سرد شدن های یهویی
نوشته مازیار تهرانی
نظر بدهید